چند روزي بود كه محمدطاها آبريزش بيني داشت و اين كم كم به يك سرماخوردگي تبديل شد طبق معمول سينوزيت خوب منم كه ديگه داروهاش رو از بر بودم خودم دارو دادم و مايعات و الحمدلله پسر گلم بهتر شد ولي خودم چنان از پا افتادم كه سرفه و بدن درد امانم را بريد تا اينكه يك قرص كلداكس خوردم شب مسيحا بر خلاف هميشه براي شير بلند نشد و من فكر ميكردم كار خدا رو ببين چقدر هواي منو داره اما از اونجايي كه فرداش ملا مسيحا خواب بود شك كردم و در اينترنت سرچ كردم و متوجه شدم تاثير ديفن هيدرامين شب قرار شد ماماني و بابايي بيان پيش محمدطاها و مسيحا كه من و شهرام بريم دكتر اما در كمال ناباوري محمدطاها رفت پيش شهرام محمدطاها: بابا برا چي ميريد دكتر بابا: ...