محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

بدون عنوان

1393/3/19 10:00
نویسنده : مامان
75 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 13/3/93 قرار بود من برم آرایشگاه برای کراتینه کردن موهام اگرچه خیلی در این مورد استرس داشتم. رفتم و انجام شد و نتیجه اش هم خوب بود . چهارشنبه با مامانی و بابایی و خاله مبینا رفتیم سمت سرخاب و چهارباغ یعنی هر باری که ما می ریم اونجا فقط اسیر می شیم . دیگه اینقدر گشتیم که حالمون بد شد و فقط ناهار رو از اونجا خریدیم و اومدیم چیتگر ناهار خوردیم. تا عصر اونجا بودیم و بابا شهرام ما رو گذاشت خونه مامانی تا تو با بابایی بری حمام و خودش رفت خونه دوستش. پنج شنبه هم که تو با بابا و بابایی رفتی استخر و من خونه مامانی موندم تا شماها بیایید. روز جمعه هم که من درس خوندم و آخر شب هم رفتیم تا پاساژ تا من برای تولد ندا کادو بخرم. این جمعه امتحان دانشگاه رو دارم انشاله به خیر می گذره و حسابی می ریم گردش. اگرچه این چند روز هم برای تو بد نبود و تو حسابی بازی کردی......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)