محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

مهاجرت به كبك

1396/11/21 10:32
نویسنده : مامان
131 بازدید
اشتراک گذاری

خيلي وقته كه ديگه سراغ گفته و ناگفته هام براتون نيومدم

اما امشب بالاخره فرصت شد تا يسري به وبلاگتون بزنم و كلي لذت خوندن ماجراهاي من و شما رو ببرم.

الان هفت ماهه كه اومديم كانادا اولين وردمون به اينجا در تاريخ اول جولاي ٢٠١٧ مصادف با ١٢ خرداد ١٣٩٦ ثبت شد .ودقيقا الان من كه دارم وبلاگتون رو آپديت ميكنم بابايي يك هفتس كه رفته ايران و ما دل تنگشيم. 

از اتفاقاتي كه اينجا تو اين مدت با هم سپري كرديم اگر بخوام بگم در كنار همه سختي هاي مهاجرت و جدايي ها شيريني شما رو داشتيم از مسيحايي كه مهد كودك رو به سختي قبول كرد ولي وقتي هم قبول كرد خداروشكر شاد بود از استرس تو بگم براي مدرسه رفتن ولي وقتي رفتي بايد به زور بكشيمت از مدرسه بيرون. و از اينكه هر وقت ميگم برگرديم ايران با ناراحتي ميگي نه من اينجا رو بيشتر دوست دارم و دلم نميخواد بيام ايران، و دقيقا همينجاست كه دلم ميريزه از اينكه نكنه تا پايان اقامتمون واقعا موندگار اينجا بشيم چون من كلي برنامه دارم براي ايران 

كلي عكس ازتون دارم اولين تولدهاي خارجتون كه همه رو براتون ميزارم حتما

ولي بايد مينوشتم تا يادمون باشه مسيحا چقدر قشنگ شعر ميخونه به فرانسه و تو چقدر قشنگ حرف ميزني.

بايد مينوشتم تا ازت تشكر كنم براي تحمل خستگيهاي من تو اين شبهايي كه بابا نبود و من سردرگم در ميان انبوه كارهاي مونده و خانه داري هايم.

 

پسندها (1)

نظرات (0)