محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

بدون عنوان

1392/2/19 10:11
نویسنده : مامان
97 بازدید
اشتراک گذاری

دیروزسر کار پیرو مسائل روز قبل و بی حوصلگی من  اتفاقاتی افتاد که باعث شد دیگه برم به طور جدی در مورد ابطهی با ریاست صحبت کنم الحمدلله استقبال هم شد یه کم آروم گرفتم تا بعد ازظهر هم خدا رو شکر همه چی خوب پیش رفت اومدم مهد کودک دنبالت و با هم رفتیم خونه تا تو یه آبی به دست و صورتت بزنی من برات یه عالمه سیب زمینی سرخ کردم  و ریختم تو ظرف و پیاده رفتیم پاساژ تا برای تولد یسنا کادو بخریم ولی هیچکدومو دوست نداشتم برای همین سریع اومدیم خونه و وماشینو برداشتیم رفتیم آریاشهر هم تو خسته بودی هم من بالاخره یه دو تیکه خوشگل براش خریدیم و یه آب طالبی مهمون مامان نوش جونت گل بهاری من اومدیم خونه مامانی بهت قول داده بودم شب اونجا می مونیم برا من خیلی سخته شب جایی جز خونه خودمون بخوابم برا همینم بالشمو با خودم اوردم که حداقل مشکل بالشی نداشته باشم. با بابا شهرام هم کلی حرف زدیم. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)