محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

بدون عنوان

1392/1/31 10:06
نویسنده : مامان
67 بازدید
اشتراک گذاری

اصلاً حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم

 

پنج شنبه ای مهمون داریم مریم و پسرش سپهر آخه قراره فردا برگردن آفریقا.

گل پسرم امروز با باباش رفته دنبال کارای اداری باباش.

ظهر که اومدم خونه قورمه سبزی درست کردم و شما هم مامان جون هی زنگ می زدی که من پیش عمه شهینم می خوام بیام خونه آخه مردم آزاری هم حدی داره مامان.

غذا رو درست کردم خونه مرتب شد و شما با بابا تشریف آوردید. یه کم استراحت کردی و شب مهمونمون اومد .

با کلی ریخت و پاش تو و سپهر کنار اومدم و خونه رو جمع و جور کردم ولی بقیه کارا موند برای بعد آخه فرداش کلاس دارم .

بعد از کلاس یوگا من و شما و بابایی رفتیم پارک چه آفتاب سوزانی بود.

بعد ازظهر جمعه هم دیگه داشت اون روم میاد بالا که رفتیم محض رضای خدا دو تا لامپ بگیریم آخه همه لامپای خونه سوختن !!!!!

۴ تا ال ای دی گرفتیم که اگه نمی گرفتیم هم فرقی نمی کرد آی بی نور بودن اینا آی بی نور بودن البته من این سبک نور پردازی رو دوست دارم ولی خوب کلاً خونه هم چنان تاریک و رمانتیک .

خوب اینجوریه دیگه .... من فردا امتحان عملی آشپزی دارم حالا باید ببینم چه کنم برای فردا فکرم فقط به آشپزی و خوراک و چیدمان فرداست

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)