محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

بدون عنوان

1393/4/8 11:36
نویسنده : مامان
62 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز اومدم مهدکودک دنبالت و با هم در اون آفتاب داغ تابستانی پیاده اومدیم به سمت خونه توی راه یه سر پاساژ رفتیم و من با کمک تو دو تا لاک صورتی خوش رنگ خریدم. بعد شما وقتی رسیدیم خونه یه کم خوراکی خوردی و خوابیدی و بابا شهرام که اومد دنبالت رفتی کلاس تکواندو من هم آشپزی می کردم و مرغ ایتالیایی درست کردم در فر و داشتم سیب زمینی سرخ می کردم که شما رسیدید خونه خلاصه توی این اوضاع و احوال با هم یه فصل فوتبال هم بازی کردیم من مسی بودم تو علیرضا حقیقی. و بازی تا جایی ادامه داشت که من 7 تا گل به تو زده بودم و تو 6 تا اما توی یک شوت پای من و تو خیلی بد به هم خورد تا اونجا که من گفتم لابد شصت پام شکستگریهگریهگریه و بازی رو متوقف کردیم بعد از شام بازی برزیل با چیلی بود و نتیجه بازی 1.1 بود برای همین کار به پنالتی کشید تو برزیل رو تشویق می کردی و من هم برای این که جو بدم و مقابل تو باشم چیلی رو تشویق می کردم. آخ آخ چه چسبید می رقصیدیم شیطونی می کردیم و کارهایی که برای بازی های ایران انجام نداده بودیم.

راستی امروز از سرای اباذر به من زنگ زدند و گفتند تو نقاشیت که شب نیمه شعبان کشیده بودی برنده شده و باید برم جایزتو بگیرم.

پیکاسوتشویقتشویقتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)