محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

اندراحوالات چند روزه

1392/4/9 10:22
نویسنده : مامان
83 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی گل پسرم

چهارشنبه من و مامانی رفتیم هایپر تا من خرید کنم برای روز شنبه آخه می دونی باید چند مدل غذا بپزم ببرم برای عکاسی تا تو مجله چاپ می شد اولین همکاریم با دفتر مجله بود. راستش در طول دوره ای که گذرانده بودم کارام مورد تائیدشون بود برای همین بهم زنگ زده بودن و خواسته بودند که باهاشون کار کنم.

پنج شنبه شما خونه مامانی بودی و منم از سر کار اومدم اونجا و با مامانی دلمه های تره فرنگی رو درست کردم شب یه سری رفتیم بیرون خونه مامان بزرگ من که دیگه وضع چشمم داشت اذیتم می کرد با بابا رفتم یه پزشک عمومی باز یه چکش کنه که دوباره کلی دارو گرفتم. عمه آدا با پاشا اومده بود اونجا و تو دیگه اینقدر با پاشا بازی کردی که پاشا داشت از پا در می اومد سگ بیچاره رو خسته کردی خودتم دیگه آخر شب جونی نداشتی .

صبح جمعه دست به کار شدم و همگی رفتیم تره بار تا من چند تا خریدهای دیگمو هم انجام بدم راستش وقتی برگشتم خیلی خسته بودم علی الخصوص که چشم درد هم داشتم یه ساعتی رو خوابیدم و بعد  شروع به درست کردن بادمجان فنری، خورش مرغ، کردم بابا هم رفته بود بیمارستان برای دیدن پدر آقای برهانی. ساعت 5 هم یه حلوی آب هویج درست کردم و همونجوری با قابلمه رفتم خونه مامانی تا با حلوا عسلی که مامانی درست کرده بود تزئین کنیم خیلی خوشگل شده بود خیلی حالا عکسش هم می ذارم برات ولی دهنت آب نیفته هااااا.شما شب رو پیش مامانی موندی و من و بابا برای تحویل یه سری دیگه غذا یعنی شوربا و قیمه ریزه رفتیم خونه مامان بزرگ دیگه داشتم اونشب از پا در میومدم تا صبح داشتم فکر می کردم برای فردا برنامه رو چه جوری تنظیم کنم آخر دست قرار شد سر کار نرم و صبح یه اس ام اس زدم به آیناز و نرفتم بعد با مامانی رفتم چشم پزشک تا چشممو دید گفت ویروسی شدید و تا 1 یا 2 ماه طول می کشه که چشم به حالت اولیه برگرده. از اونجا فوری اومدیم خونه و حاضر شدیم غذا هارو برداشتیم و رفتیم مجله.

خانم غضنفری عکاسی بود که از کارای من عکاسی کرد کلاً کارا براشون جدید و جالب بود. حالا برای شماره بعدی چاپ می شه . بعدش دوباره اومدیم خونه مامانی و همه غذاها رو خوردیم .

شب هم که اومدیم خونه دیگه رفتیم برای لالا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)