مامانی
چند روزی می شه که درگیر دکترای مامانی هستیم مامانی به خاطر کاهش وزنش یه چکاپ کامل داره ولی من خیلی اعصابم بهم ریختس راستش اصلاً حوصله ندارم و هی هر چند وقت یکباری هم اشکه که مثل بارون بهار میاد بازم بی حوصله ام از کار، خسته کارم دلم می خواد استعفا رو بدمو پیش مامانی باشم. بداخلاقی این مدت منو ببخش عسل حوصله ندارم دیگه دست خودم نیست فردا قراره بریم تولد خاله صدف تا حالا صد دفعه تصمیم گرفتم کنسل کنم ولی بابا می گه زشته میریم . فقط دعا می کنم که مامانی چیزیش نباشه و هر چه زودتر به حالت اولیه برگرده سرحال و خوشحال
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی