محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

ده روزگي

1394/6/8 7:40
نویسنده : مامان
76 بازدید
اشتراک گذاری

10 روز گذشت

امروز براي چك آپ بردمت پيش خانم دكتر شكوهيان تا ببينم وضعيت وزن گيريت چطور بوده كه خداروشكر همه چيز خوب بود

بعد از دكتر اومديم خونه و من سريع دوش گرفتم و رفتيم خونه ماماني كه البته فقط خاله مبينا خونه بود و بعد از يك ساعت ماماني و بابايي اومدند،

بابا شهرام هم ساعت سه اومد دنبال ما تا بريم دكتر داودي بخيه هاي منو باز كنه، و قرار شد محمدطاها با بابايي به كلاس تكواندو برود

تو مطب  موقعي كه دكتر داشت كار مي كرد نظرم به يك شعر جلب شد

گر طبيبانه بيايي به سر بالينم

به دو عالم ندهم لذت بيماري را

واقعا در مورد اين دكتر فرهيخته صدق مي كرد دكتري مهربان و با دقت در مورد سلامت بيمارش كه اميدوارم خدا عمر با عزت بهشون بده، خلاصه بعد از اتمام كار بخيه ها با دكتر به گفتگو و گپ زدن نشستيم و ازش خداحافظي كرديم 

بازم مي گم دكتر خوب داشتن نعمت٠

بابا شهرام ما رو رسوند خونه ماماني و خودش براي جلسه رفت محمدطاها و بابايي هم رفتند كلاس و من همچنان دارم از خستگي بيهوش ميشم٠٠٠٠٠٠

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)